معنی کاربر رایانه

حل جدول

کاربر رایانه

‌یوزر


یوزر رایانه

کاربر


رایانه

معادل فارسی کامپیوتر

کامپیوتر


کاربر کامپیوتر

اپراتور

لغت نامه دهخدا

کاربر

کاربر. [ب ُ] (نف مرکب) آنکه زود امور را فیصل کند و کاری را بانجام رساند. احوذی. (منتهی الارب). قضی. ماضی فی الامور. || برهم زن کار. (آنندراج):
از دو کونم قطع سودا کرد و در خونم نشاند
هست تیغ غمزهایت کاربر هم کارساز.
مخلص کاشی (از آنندراج).

مترادف و متضاد زبان فارسی

کاربر

کاردان، لایق

فارسی به انگلیسی

کاربر

Go-Getter, Labor-Intensive, User


آدم‌ کاربر

Doer

فارسی به عربی

کاربر

مستعمل

فرهنگ عمید

کاربر

آن‌که وسیله یا دستگاهی را به کار می‌برد،
ویژگی آنچه وقت و انرژی زیاد مصرف می‌کند،
دارای توانایی برای انجام کار در کمترین زمان ممکن،

فرهنگ فارسی هوشیار

کاربر

آنکه زود امور را فیصل کند و کاری را بانجام رساند


رایانه

ماشین هوشمند، کامپیوتر

فارسی به ایتالیایی

فرهنگ معین

رایانه

(نِ) (اِ.) نک کامپیوتر.

معادل ابجد

کاربر رایانه

690

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری